لره وارد یک مغازه شد. دم در مغازه یک طوطی روی
یک چوب نشسته بود و به واردین خیر مقدم میگفت
. همینکه مرد نزدیک طوطی شد، طوطیه گفت
" خوش آمدید چه کمکی از دست من بر میاید؟"
لره خیلی خوشش آمد.
رفت پیش صاحب مغازه و خواست که طوطی را بخرد.
صاحب مغازه گفت این طوطی برای فروش نیست
ولی تخمش را دارم که میتوانی بخری
و بعد از چهل روز جوجه طوطی بدنیا میاد
و بعد از یک مدتی برات صحبت میکند.
لره قبول کرد و چهار تا تخم طوطی خرید.
بعد از یک مدتی که جوجه ها از تخم در آمدند
مرده دید که یکیش کفتر، یکیش کلاغ،
یکیش عقاب و آخری اردک در آمدند.
عصبانی جوجه ها را برداشت و رفت
توی اون مغازه دوباره. به در که رسید
طوطیه همونجا نشسته بود و گفت "
خوش آمدید چه کمکی از دست من بر میاد؟
لره با عصبانیت گفت: خفه شو جنده